بهترین نقطه از عرض جغرافیایی
- Dariush Salehi
- Jul 13, 2015
- 1 min read
بر روی بهترین نقطه از عرض جغرافیایی دراز کشیده ام
و مثلا سرم به کتابم است
و او!
هر بار به یک بهانه
از جلوی اتاق می گذرد
زیر چشمی سرک می کشد
گوش تیز کرده تا بشنود بالاخره کتاب را ورق می زنم یا نه
در اتاق صدایی نیست جز نفس های سنگین من
لبخندش در کمین است
و در یک لحظه غفلت
چشم های گریزانم را به دام خواهد افکند
اما مگر تحمل دارد دل نازکش؟! این بار جلوی در می ایستد
چه شده مادر؟
چرا آشوبی؟
آه مادر!
دلم را شکسته اند
هیچ نمی گوید
می رود و چند دقیقه بعد
با یک لیوان گل گاو زبان می آید
یک جرعه می نوشم
تمام استخوان هایم بوی عشق می گیرد
یک عشق شش دانگ
و من
چه احمقانه دلم می شکند
وقتی فراموش می کنم
بر روی بهترین نقطه از عرض جغرافیایی دراز کشیده ام

Komentarze